سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنهایی پر هیاهو

از همونا که همه آخر نوشته هاشون می نویسن

    نظر
..........  

 

پا نوشت - دست نوشت نیست- : هنوز نمی دونم چرا یاهو توی آیکون هاش یه آیکون انگشت سوم (همون ب ی ل ا خ خودمون)‌ اضافه نمی کنه آخه بعضی وقتها لازم می شه حالا آیکون لگد و مشت و اینها پیشکش

 

پا نوشت -?- : حالم خوبه و از امروز هر چند کاملن خوب نشدم دوباره رفتم ساحل ورزش 


می نویسم پس هستم

    نظر

چند روزی از صحنه روزگار محو شده بودم نه چیزی نوشتم و نه ورزش رفتم . حالم انقدر بد بود که با اجداد هفت نسل پیش و پس خودم ملاقات داشتم آخرش هم کارم به بیمارستان رسید و اینجا بود که کلی ترسیدم به خودم گفتم آسمان بدبخت تازه داشتی به زندگی عادی خودت بر می گشتی حالا هم یه حمله از طرف آقای MS دوباره خونه نشینت می کنه...
انقدر زاری کردم که آقای دکتر کلی متعجب شد ... مثل کابوس بود این چند روز ولی گذشت ... حالم خوبه و به مناسبت خوب شدن حالم کلی ولخرجی کردم...
شما چطورین؟؟؟

روزی از صحنه روزگار محو شده بودم نه چیزی نوشتم و نه ورزش رفتم . حالم انقدر بد بود که با اجداد هفت نسل پیش و پس خودم ملاقات داشتم آخرش هم کارم به بیمارستان رسید و اینجا بود که کلی ترسیدم به خودم گفتم تابای بدبخت تازه داشتی به زندگی عادی خودت بر می گشتی حالا هم یه حمله از طرف آقای MS دوباره خونه نشینت می کنه...
انقدر زاری کردم که آقای دکتر کلی متعجب شد ... مثل کابوس بود این چند روز ولی گذشت ... حالم خوبه و به مناسبت خوب شدن حالم کلی ولخرجی کردم...
شما چطورین؟؟؟


بازی

مرسی از اسپیدمان و سریر برای دعوت من به بازی 

قهوه:شیک و خوشمزه
غرور : همراه همیشگیم
مدرسه:جنگ بمباران 
دفتر مدیر: بقیه زودتر از من می رفتند
قرمه سبزی: غذا ی ممنوع
ریاضی:‌ فرار از کلاس
آهنگ: رقص
ماه رمضون: استاد شجریان
استخر: قورباخه
روزنامه : فراموش شده
آبگوشت: بهترین غذای دنیا
کودکی: خاطره و بازی

قزوین: خواستگار خواهرم

دروغ: بد
لیسانس:میکروبیولوژی
فوتبال: ایتالیا

قانون: سوال بی جواب
پرواز : سنجاقک

اشک: ازش بدم میاد

ازدواج: فکرش هم ناراحتم می کنه

وبلاگ:سرگرمی

مهتاب: زیبایی عریان
زندگی:یک شوخی که می شه کمی جدی گرفتش

عشق: تغییرات هورمونی
هلو: بهش حساسیت دارم

تحصیل: مدرک
خارج:سعی می کنم برم
خواب:بعضی وقتها آرزوشو دارم
پیتزا:اضافه وزن
 اینترنت:ارتباطات
سال 88:یه شروع تازه

کتاب:تنها و بهترین دوستم

کلم پلو:کازرون
تقلب:امتحان بیوشیمی
ایران:کشورم

فمینیسم: یه بازی سوخته

دریا:قدم زدن با تو
باران:خوشبختی
مادر:همیشه پناهم


قلیون و ناامیدی های یک آسمان

    نظر

امروز آقایان دکتر و مهندس تشریف بردند ورزش آبی -استخر- و من به عنوان تنها عنصر مونث گروه سرم بی کلاه ماند...  در نتیجه به تنهایی مسیر همیشگی را دویدم و وقتی برای کمی استراحت روی یکی از نیمکت های پارک نشستم نمی دونید با چه صحنه دلخراشی رو به رو شدم ... کلی قلیون گذاشته بودند جهت حرص دادن ورزشکار بزرگی مثل من و ضمنن  در محل  ازواج جوانی در حال دود بیرون فرستادن به اشکال مختلف و مبتذل نظیر قلب و ...  حضور داشتند. 

حالا شما به جای من بودید قلیون نکشیده صحنه را ترک می کردید؟؟؟  

حالا هی بگو برو ورزش تا ذغال خوب و هوای خوب و معسل سیب هست مگه می شه؟؟؟


بهینه سازی مصرف ...

    نظر

در راستای بهینه سازی مصرف سوخت ما هم بر این شدیم تا در بهینه سازی
مصرف وقت خود برنامه ای مدون نماییم تا ان شاء... در برنامه پنج ساله هفتم نتیجه
ای مطلوب حاصل شود به همین دلیل پس از کار
طاقت فرسای دو وقت – صبح و بعد از ظهر- تصمیم گرفتیم ساعت 9 الی 10 شب را برای دویدن
با گروهی ورزشکار تخصیص دهیم که خود باعث ماجراهایی بس شیرین شد که بعد به عرض شما
خواهم رساند. فی الحال به این نکته بسنده می نماییم که به علت خستگی ناشی از ورزش
شبانه و نیز مصرف داروهای آرام بخش و خواب آور در حد مرد افکن ، کمتر می توانیم به
وبلاگستان سرک بکشیم  و نوشته های خود را
بر مردم هویدا سازیم.
پ ن: صبح که به محل کارمان نزول اجلال نمودیم دیدیم یکی از مشتریان تعدادی قرص
سرماخوردگی و آنتی هیستامین برای ما هدیه آورده بود که احتمالن در نتیجه  دیده شدن علایم سرماخوردگی  ما در محل کار بوده  و ما  به اجبار به دقت مشتریان خود آفرین گفتیم ...
فتبارک ا..



به سوسک نگاه کن

    نظر
به من گفت کمتر بخواب،‏ آدمها برای خواب وقت زیاد دارن!
به مردم نگاه کن،‏به بازی سوسکها نگاه کن و ببین زندگی چقدر قشنگه...
.
.
.
تمام شب را بیدار بودم، نزدیک صبح فقط برای چند لحظه خوابیدم ...
وقتی بیدار شدم دیدم یه سوسک کنار تختم آروم و بی صدا مرده ...